سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خودمونی باهم

هرچی تودلم باشه اینجا میارم!!!!چون گوشی برای شنیدنش پیدانمیشه

یکی بود یکی نبود.یه روزی ی گوشه ای ازاین دنیا3تارفیق بودن ک همه جا و همه جوره باهم بودن.انگارقلباشون بهم زنجیرشده بود. مریم و ندا و پریا!

یروزاین3تارفیق باهم قرارمیذارن تاابدباهم باشن.تااون ته ته ته!

چندسالی ازاون قرارمیگذره ک مریم زیرقولش میزنه!

نه ک بخوادزیرقولش بزنه ها،ی چیزی میشه ک نمیتونه بمونه سرعهدوپیمونش!

می مونن ندا و پریا!

پریاغصه میخوره ازرفتن مریم!ندا هم به ظاهر،همینطور!ولی ندابهش قول میده ک باهاش بمونه و مثل مریم تنهاش نذاره.اما ب سال نمیکشه ک ندا هم....

نداازپشت ب پریاخنجرمیزنه ومیره.پریا مات و مبهوت میمونه با ی علامت سوال ک تاابدبایدباخودش همراهش کنه.پریابایدتاابداین سوال روتوذهنش داشته باشه ک ندابخاطرکدوم خطای اون بهش خیانت کرد؟؟؟؟؟؟!!!!؟یعنی چی؟

حالاازاون3تارفیق،پریا تک وتنها مونده...پریای تنهای ما!!!!!پریامونده با ی دل پرازغصه!

حالاپریا داره ب روزایی ک گذشت فکرمیکنه،ب رفاقتی ک بامریم داشت!آره!!پریاداره ب مریم فکرمیکنه....!

پریاالان ک فکرمیکنه میبینه اتفاقا مریم سرقولش موند!مریم روی این حرفش بود ک هیچ چیزبجزمرگ نمیتونه اوناروازهم جداکنه.

مریم میخواست سرقولش بمونه ولی چیزی ب اسم سرطان نذاشت!!

پریاباخودش فکرمیکنه شایدسرطانم ب رفاقت اونا حسودیش میشد ک اینطور بیرحمانه ازهم جداشون کرد!

...

آره مریمم!آره رفیق بامعرفت من!فردا دقیقا1سال میشه ک ازپیشم رفتی!مریم الان 1ساله ک تنهام گذاشتی....گریه‌آور

15دی!!! چه روزوحشتناکی بودمریم!!!!

مریم بیا وبرای یک بارم شده ی نگاه ب این رفیقت بنداز ببین دیگه میشناسیش؟آخه ازنظرقیافه خیلی تغییرکرده!زخم خنجرهایی ک خورده بدجوری چهرشو خط خطی کرده!

مریم عزیزم!بی نهایت دوستت دارم...

لطفابرای شادی روح مریم،فاتحه فراموش نشه!ممنونم...



نوشته شده در پنج شنبه 91/10/14ساعت 1:5 عصر توسط یه نفر نظرات () |


قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت